چکیده: (کاهش جمعیت)
تا فرآیندهای منجر به اهداف و آرمانهای مطلوب یک تمدن، همچون روح در کالبد سازههای آن تمدن جاری نشوند، تحقق تمدن مطلوب هم چیزی بیش از یک خواب و خیال نخواهد بود.
از شروط اساسی در دستیابی به تمدنی گسترده، پایدار و برتر، اعتقاد و باور راسخ به اهداف آن تمدن در کسانی است که مجری فرآیندهای آن تمدن هستند.
هر چه جمعیت باورمند به آرمانهای یک تمدن بیشتر شود، رشد و توسعه و گسترش آن تمدن روندی فزاینده خواهد داشت؛ و هر چه جمعیت ایمانی یک تمدن رو به کاهش گذارد، تاریکی افول آن تمدن بر سر جامعه سایه میافکند.
کلیدواژه ها:
کاهش جمعیت, تمدن, اسلام, تشیع, ایمان, جمعیت, ازدواج, فرزندآوری
نویسنده:
شیخ ابوالحسن بیاتی و مجتبی خندق آبادی
تاریخ تدوین:
۲۳ / ربیع المولود / ۱۴۳۵ (بهمن ۱۳۹۲)
منتشر شده در:
فصلنامۀ تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، سال دوم ، شماره ۸
بسم الله الرحمن الرحیم
کاهش جمعیت و افول تمدن
تمدن، زندگی جمعی در ساختارها و سیستمهای بههمپیوستهایست که تمام ابعاد و لایههای نیازهای انسان (از منظر دستگاه فکری آن تمدن) را به صورت پایدار پوشش دهد.
کاملترین دستگاه معرفتی، قانونی و فرهنگی که میتواند تمام جوانب نیازهای انسان را تأمین کند، دین مبین اسلام است که خداوند بر بشر منت نهاده و آن را توسط برترین مخلوق خود، سیدِ ابناء آدم، حضرت مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم به دست بشر رسانید تا وی را از میان چراگاه رحمانیت خداوند دست گیرد و به سمت رحیمیت خداوند پرواز دهد؛ و با ندای «و نُریدُ أن نَمُنَّ علَى الذین استُضعِفوا فی الأرضِ و نَجعَلَهُم أئمَّهً و نَجعَلَهُمُ الوارثین»[۱]، که وعدۀ فراگیری تمدن الهی بر بسیط زمین است، تلاشهای بشر را امیدی تازه بخشد.
شکلگیری، پایداری و بقای این تمدن (همانند هر تمدن دیگری) معلول تحقق اهداف و آرمانهای آن است.
تحقق بخشیدن به اهداف یک تمدن، با شکلگیری صحیح ساختارها و سازههای تمدنی متناسب با آن اهداف امکانپذیر است.
و تا فرآیندهای منجر به اهداف و آرمانهای مطلوب تمدن، همچون روح در کالبد سازههای آن تمدن جاری نشوند، تحقق تمدن مطلوب هم چیزی بیش از یک خواب و خیال نخواهد بود.
مسألهای که در اینجا حائز اهمیت بسیاری است، نیروی انسانیای است که میخواهد این فرآیندها را اجرا کند.
شرطی که در آیۀ شریفۀ «أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین»[۲] بیان شده، بیانگر این حقیقت است که از شروط اساسی در دستیابی به تمدنی گسترده، پایدار و برتر، اعتقاد و باور راسخ به اهداف آن تمدن در کسانی است که مجری فرآیندهای آن تمدن هستند.
طبیعی است که کسانی که در سطوح مختلف، امور را در دست دارند، جامعه را به سمت آرمانهای خود هدایت خواهند کرد و مطلوبات خود را پیگیری میکنند.
بنابراین اگر نیروی انسانی جامعه همراستا با تمدن مطلوب اسلامی ما نباشند، تلاشها به هدر خواهد رفت و تمدن اسلامی رو به افول خواهد گذاشت.
اینجاست که ارتباط مسألۀ جمعیت با پایداری یا افول یک تمدن آشکار میشود.
هر چه جمعیتِ باورمند به آرمانهای یک تمدن بیشتر شود، رشد و توسعه و گسترش آن تمدن روندی فزاینده خواهد داشت؛ و هر چه جمعیت ایمانی یک تمدن رو به کاهش گذارد، تاریکیِ افول آن تمدن بر سر جامعه سایه میافکند.
افزایش جمعیت باورمند به یک تمدن، در تمام دورانها عامل اصلی گسترش یک تمدن بوده است.
در زمانهای دور، که با جنگ و کشورگشایی به توسعۀ تمدنی روی میآوردند، سیاهی لشکر، نقشی بس مهم در غلبه بر تمدنهای خُردتر ایفا میکرد؛ و در این زمان که جوهرۀ دموکراسی بر «هر فرد یک رأی + ضریب آراء مساوی» قرار دارد، هر کشور یا منطقه یا گروهی که دارای جمعیت بیشتر باشند دارای آراء بیشتر و در نتیجه مؤثرتر در تصمیمسازیها خواهند بود.
بنابراین کاهش جمعیت باورمند به یک تمدن، امنیت بقاء آن تمدن را با چالشی جدی مواجه میکند.
به همین خاطر است که میبینیم زنگ هشدار رشد مسلمانان در غرب نواخته شده است: «به گزارش مشرق، محققین و استراتژیستهای غربی، پیش از این نسبت به شکلگیری اروپای مسلمان تا سال ۲۰۵۰ هشدار دادهاند. آنها افزایش رشد جمعیت مسلمان در اروپا از طریق مهاجرت و یا ازدیاد نسل، و همچنین رشد منفی جمعیت در اروپا را عامل این موضوع دانستهاند. تشکیل اروپای مسلمان، چیزی است که باعث شد استراتژیست ارشد فرهنگی غرب «برنارد لوییس» طی نامهای خطاب به «پاپ بندیکت» نسبت به آن هشدار دهد»[۳].
همچنین به همین دلیل است که در جامعۀ شیعی ایران که قرائت صحیح از تمدن اسلامی را در مکتب اهل بیت پیامبر رصد میکنند، افزایش روزافزون جمعیتِ دیگر قرائتها و کاهش سریع جمعیت شیعه، زنگ خطر را به صدا درآورده است و بادهای مسموم توطئۀ دشمنان قسمخوردۀ اسلام، شیپور نابودی تمدن موعود شیعی را نواختهاند.
آنجا که «زیبیگنیو برژینسکی» سیاستمدار کهنهکار آمریکایی، بازی طولانی مدت با ایران تا تغییر نسل و فرهنگ را به جنود شیطان توصیه میکند و میگوید: «از فکر کردن به حملۀ پیش دستانه علیه تأسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتگوها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه بازی طولانی مدتی را انجام دهید چون زمان و آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست»[۴]، باید دانست که نیروهای تحت سرپرستی و ولایت شیطان، به پیشواز جشن افول تمدن شیعی رفتهاند.
هر تمدنی همواره با مسائل و بحرانهای جدیدی روبرو میشود که حل و فصل آن باید توسط نسل جدید و تازه نفس، که از انگیزۀ لازم برخوردارند انجام شود و گاهی از توان نسل گذشته خارج است.
روند کاهشی جمعیت یک تمدن، موجب افزایش میانگین سنّ جامعه و در نتیجه کمبود نیروهای با انگیزه و توان لازم برای پیشبرد اهداف تمدن میشود. جمعیت میانسال و کهنسال یک تمدن گرچه عقیده و باور خود به آرمانهای تمدنی را حفظ کرده باشند اما از شور و انگیزه و توان لازم برای حرکتهای جهادی و ضربتی فاصله گرفتهاند و در نتیجه سودای کهنسالی تمدن، مانع از دستیابی به سودای جهانشمولی تمدن شیعی میشود.
به همین خاطر است که در متون دینی ما، همواره ترغیب به ازدواج و فرزندآوری و حفظ و گسترش نسل شده است تا جایی که فرمودهاند به سقط شدۀ از امت افتخار میکنند.[۵]
البته باید توجه داشت که این ترغیب و تحریص در مقیاس تمدنی به این معناست که باید به سمت افزایش جمعیت مسلمین گام برداشت تا بتوانند با غلبه بر جوامع دیگر، پرچم تمدن متعالی اسلام که همان «دین قیّم»[۶] است و منادی عدالت و رشد و حرکت به سمت عبودیت حضرت پروردگار است را بر فراز کرۀ خاکی به اهتزاز درآورند.
این مهم بدان معناست که باید ظرفیتهای جامعۀ خود را گسترش دهیم تا بتوانیم در عین افزایش جمعیت، توازن و تعادل جوانب مختلف جامعه را حفظ کنیم و جمعیتی جوان، با انگیزه و پرتوان، آمادۀ حضور در رکاب امام عصر عجّل الله تعالی فرجه داشته باشیم.
اللهُمّ إنّا نَرغَبُ إلیک فى دَولَهٍ کریمَهٍ تُعِزُّ بِها الاسلامَ و أهلَهُ، و تُذِلُّ بِها النّفاقَ و أهلَهُ، و تَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاهِ إلى طاعَتِک و القادَهِ إلى سَبیلِک و تَرزُقُنا بِها کرامَهَ الدُّنیا و الاخِرَه.[۷]
پی نوشت ها:
[۱]– سورۀ ۲۸: القصص، آیۀ ۵.
[۲]– سورۀ ۳: آل عمران، آیۀ ۱۳۹.
[۳]– پایگاه خبری مشرق نیوز به نقل از روزنامه گاردین.
[۴]– پایگاه خبری مشرق نیوز به نقل از روزنامه وال استریت ژورنال.
[۵]– ن ک: بحار الأنوار (طبع بیروت)، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.
[۶]– سورۀ ۳۰: الروم، آیۀ ۳۰.
[۷]– الکافی (طبع دارالحدیث)، ج ۶، ص ۴۷۲.