چکیده: (اسلام شناسی)
حوزۀ علمیه متکفل آموزش دادن رشتۀ اسلام شناسی و چهار حوزۀ اجرایی است.
آموزشهای حوزه باید به صورت میان رشته ای باشد تا طلاب به جامعیت برسند. البته این جامعیت به شکل فازی و تشکیکی است؛ مثلا اولین حد از جامعیت این است که نظر متخصصین فهمیده شده و قابل انتقال به دیگران باشد.
در غیر از این صورت تصویری که از دین ترسیم می شود موجه نخواهد بود.
لازم است مثال فیل مولوی همواره مد نظر باشد. و این شبهه که با جمع شدن متخصصین کنار هم می توان نظر دین را ترسیم کرد هم نادرست است؛ چون از کنار هم قرار دادن آنها نظر دین ترسیم نمی شود کما اینکه از کنار هم قرار دادن تصویر ناودان و بادبزن و تخت و … شکل فیل در هیچ ذهنی ترسیم نمی شود.
آنچه ما به آن نیاز داریم نظر دین به عنوان یک سیستم، برای مدیریت زندگی بشر است که ابتدا باید شکل کلی آن ترسیم گردد.
کلیدواژه ها:
آموزش میان رشته ای, رشتۀ اسلام شناسی, تخصص گرایی, جامعیت, سیستم دین, مدیریت زندگی, نظام حوزه علمیه, هویت طلبگی
نویسنده:
شیخ ابوالحسن بیاتی
منتشر شده در:
مجلۀ رهنامۀ پژوهش، شمارۀ ۵، پاییز ۸۹
بسم الله الرحمن الرحیم
هویت طلبگی در نظام حوزه
مقدمه «ضرورت تشکیل نهاد حوزه»
در ابتدای بحث و قبل از ورود به بررسی نهاد حوزه و هویت طلبگی، باید به چند نکته اشاره کرد: اسلام شناسی
۱. در دنیا فقط یک بار برای انسان فرصت زندگی پیش می آید و تکراری ندارد. عمر کوتاه است و ما برای رسیدن به مطلوب نمیتوانیم آزمون و خطا کنیم.
۲. برای استفاده بهینه و کارآمد از این فرصت، برنامهریزی ضروری است.
۳. این برنامه باید بدون خطا و انحراف باشد تا انسان بدون آزمون و خطا و در کوتاهترین زمان و مطمئنترین حالت به نتیجۀ مطلوب دست یابد.
۴. به عنوان اصل موضوع، دین را برنامۀ بدون خطا تلقی میکنیم که آخرین و کاملترین برنامه، برنامۀ دین اسلام است.
۵. نهاد حوزه در پاسخ به این سؤال تشکیل شده است که:
طرح و برنامه اسلام برای زندگی بشر چیست و نحوۀ اجرای آن چگونه است؟
(منظور از نحوۀ اجرا اینست که چون زندگی و تلاش انسانها در ساختار خلقت انجام می پذیرد، و ساختار خلقت به هم پیوسته، شبکهای و قاعدهمند است، پس تلاش انسانها ضرورتاً در قالب برنامه و قاعدهمندی ای صورت می پذیرد و لذا دین باید به صورتی عرضه شود که توانایی مدیریت زندگی انسان را داشته باشد.)
بنابراین رسالت[۱] حوزههای علمیه «اسلام شناسی» است؛ و یک طلبه، دانش پژوه «رشته اسلام شناسی» است.
هویت طلبگی و معنای تفقه و انذار
آیۀ نفر بیانگر هویت طلبگی است:
«و ما کان المُؤمِنونَ لِیَنفِروا کافّهً فَلَو لا نَفَرَ مِن کُلّ فِرقَهٍ مِنهُم طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ و لِیُنذِرُوا قَومَهُم إذا رَجَعوا إلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرُونَ» (آیۀ ۱۲۲، از سورۀ ۹: التوبه)
اما لازم است معنای دقیق تفقه و انذار دانسته شود.
تفقه را به فهم عمیق ترجمه کردهاند که نگاه خردنگر را تداعی میکند و «تفقه در دین» به معنای «فهم عمیق از دین» تفسیر شده است.
اما این تفسیر از تفقه صحیح نیست!
- «فقه» با «فهق» در اشتقاق کبیر مشترکند: فــقـــه و فــهـــق
معنای فهق: امتلأ حتی صار ینصبّ یعنی لبریز شد.
- «فقه» با «فهم» در اشتقاق اکبر مشترکند و مزیت فقه بر فهم داشتن حرف قاف است.
حرف قاف دال بر معنای احاطه است و بنابراین فقه، عبارت است از فهمی که محیط بر موضوع باشد که هم نگاه خردنگر را شامل میشود و هم نگاه کلاننگر را.
بنابراین تفقه به معنای فهمی محیط بر موضوع است که جان را لبریز از معرفت کرده باشد.
بنابراین لیتفقهوا فی الدین یعنی:
دین در دلهای آنها جای بگیرد و قلوب آنها را از معارف خود لبریز کند.[۲]
اکنون که معنای تفقّه دانسته شد باید معنای انذار را نیز روشن کنیم.
ضرورتی ندارد که انذار را به معنای ترساندن بگیریم چون قدر مسلّم این است که در امر تبلیغ غیر از انذار، تبشیر هم داریم؛ فلذا اگر بخواهیم برای این آیه جامعیتی قائل بشویم باید انذار را در اینجا اعم از تبشیر هم بدانیم.
بنابراین اگر انذار را به این صورت معنا کنیم: نشان دادن نقاط هشدار و بحران؛ معنای عامی خواهد بود.
برای انذار لازم نیست به طور مستقیم با مردم صحبت کرد. آن شخصی که زیر ساختها را طراحی میکند یا کتابهای مبنایی مینویسد او هم در این خط سیر است. در یک فضای روستایی، شخص مستقیماً معارف را از پیامبر دریافت کرده است و آنها را به صورت مستقیم به مردم منتقل میکند ولی تبلیغ در هر فضایی اقتضائات خاص خودش را دارد بعضی باید کارهای زیربنایی بکنند و عدۀ دیگری بنا را بسازند.
هم تفقّه و هم انذار مأموریت اصلی طلبه محسوب میشوند که اولی مقدمه از برای دومی است.
بسیاری از ضربههایی که در حوزه خوردهایم به خاطر جدایی این دو از هم بوده است.
در روایات تصریح شده است که «العلم یهتف بالعمل» علم، عمل را صدا میزند اگر عمل با آن عجین گردد میماند و اگر نه «ارتحل» کوچ میکند و میرود. وظیفۀ طلبه از ابتدا یک وظیفۀ ترکیبی و مزجی است بدانی و بفهمانی. اگر این دو مؤلفه از هم جدا شوند همان ضایعهای پیش میآید که در حوزه شکل گرفته است، شخص پس از بیست سال خواندن درس خارج افتخار به «گزیدن گوشه عزلت میکند» و بازدهی ندارد. در مورد رابطه علم و عمل روایت زیبا و گویایی از معصوم «علیهالسلام» داریم که: «من علم عمل» که اگر از این جمله عکس نقیض بگیریم اینچنین میشود که «من لم یعمل فلا علم له» کسی که عمل نمیکند، علم ندارد، اتفاقاً به این شکل هم روایت داریم که «من لم یعمل فلا معرفه له».
اهداف کلان حوزه
برای تحقق رسالت حوزه که اسلامشناسی است، باید به ۵ هدف کلان دست یافت:
تفقه:
۱. فهم دین (رشتۀ اسلامشناسی)
- فهم دین به طوری که بتوان آن را تبیین کرد
- فهم دین به طوری که بتوان آن را محقّق و اجرایی کرد
- فهم دین به طوری که بتوان از آن دفاع کرد
- فهم دین به طوری که بتوان بر اساس آن آیندهسازی و تمدنسازی کرد
انذار:
۲. تعلیم دین (تبیین و ابلاغ دین)
۳. تحقّق دین (دین را به صورت برنامهای اجرایی درآوردن)
۴. دفاع از دین (اثبات برتری طرح و برنامۀ خداوند بر طرح و برنامههای بشری)
۵. تمدنسازی بر اساس دین
برنامۀ حوزه به طور عام تشکیل دنیای مدنظر خداوند است که این برنامه دارای دو بخش است: بخش آموزشی و بخش اجرایی.
در بخش آموزشی، رشتۀ اسلامشناسی آموزش داده می شود.
در بخش اجرایی، نتیجه و خروجی بخش آموزشی به نمایش گذاشته می شود.
توضیح اجمالی بخش اجرایی:
مرتبه اول تبیین است. مانند تدریس و تبلیغ که به دنبال انتقال معارف و اطلاعات است و مراد از تبلیغ هم تنها مسافرتهای خاص نیست، بلکه هر طلبه پیوسته باید با رفتارش مبلّغ دین باشد یعنی مصداق روایت «شَهِدَتْ بِصحّهِ أقوالِه أفعالُه» باشد.
مرتبه دوم مدلسازی برای تحققبخشی به دین است. مثلاً نباید صرفا گفت که ربا حرام است و باید از نظام بانکی حذف شود؛ چون در آن صورت کل نظام بانکی که متوقف بر ربا بنا نهاده شده است فرو میریزد؛ بلکه باید مدل اجرایی نظام بانکی بر اساس نظر اسلام طراحی و جایگزین مدل فعلی شود.
مرتبه دفاع از دین در مقابل سیستمهایی است که در فضای برنامهریزی برای بشر قدم بر میدارند. در این مرتبه مقایسه و تطبیق نظریات با یکدیگر و نشان دادن برتریهای نظرات اسلام و جواب دادن شبهات وارده به آن و پدافند غیر عامل که در واقع واکسینه کردن مسلمانان در برابر هجمههای فرهنگی است، در دستور کار میباشد.
مرتبه چهارم آیندهسازی بر اساس برنامۀ خداوند است و رویکرد ما نسبت به آن به دو شکل آگاهانه یا رویکرد خلاقانه میتواند باشد. رویکرد اول پیشبینی آینده با توجه به روندها و قالبهای موجود و تشخیص وظیفه نسبت به آن فضا، و رویکرد دوم طراحی آینده بر اساس ایجاد روندهای مورد نظر دین است.
طلبه باید مرتب کنترل شود و در خروجیهایی که گفته شده از او استفاده شود چون هویت حوزه را تفقه و انذار تشکیل میدهد و انذار هم بر عهدۀ همان کسانی است که تفقه کردهاند، در حالیکه حوزۀ امروز ما فقط به بخش آموزشی میپردازد و هیچ کنترلی روی خروجی حوزه ندارد!!!
تخصصگرایی یا جامعیت؟
در اینجا دو نظر نسبت به اسلامشناسی وجود دارد. الگوی تخصّصگرایی و الگوی جامعیّت.
الآن در حوزه رویکرد تخصص گرایی بیشتر وجود دارد و طلبه از پایۀ ششم وارد مؤسسات تخصصی میشود.
رویکرد دوم رویکرد میان رشته ای است که شخص باید برای شناخت یک شیء ذو وجوه، دارای نگرش شبکه ای باشد و الا نمی تواند آنرا شناسایی و معرفی کند؛ دقیقاً مانند مثالی که مولوی دربارۀ شناسایی فیل در شب تار به شعر درآورده است.
۱- دین دارای جوانب مختلفی است (یعنی هویتی میان رشته ای دارد) که مثلاً در یک تقسیمبندی میتوانیم آنرا به سه بُعد تقسیم کنیم:
* نگرشها (هست و نیستها)
* قوانین (باید و نبایدها که از واجبات و محرمات به دست میآیند)
* فرهنگها (خوب و بدها که از مستحبات و مکروهات به دست میآیند)
۲- برای شناخت شیئی که دارای جوانب مختلفی است باید آنرا از جوانب مختلف مورد مطالعه قرار داد و الا آن شیء شناخته نخواهد شد.
نتیجۀ دو مقدمه:
اگر تنها در یک بُعد دین کار کنیم و حتی به ریزترین عناصر بنیادی آن بُعد هم دست پیدا کنیم، نمیتوانیم نظر دین را حتی در همان بُعد اعلام کنیم!!! یعنی فهم ما به عنوان نظر دین حجّیّت نخواهد داشت.
حتی کسی که تمام جوانب را هم کار کرده باشد اما به صورت شبهجزیرههای جدا از هم، او هم همین حکم را دارد.
تنها سخن کسی را میتوان به عنوان دین پذیرفت که تمام ابعاد دین را به صورت منسجم (یعنی سیستمی) دیده باشد.
یعنی اگر از مسألهای فقهی سخن به میان میاورد جنبههای اعتقادی دین راه هم دیده باشد و ارتباط آنها با این مسألۀ فقهی و ارتباط اینها با مسائل اخلاقی را هم بررسی کرده باشد.
∗ یک شبهه: شورای متخصصین
برخی میگویند چه اشکال دارد که عدهای از علما، هر یک در رشتهای از علوم دین متخصّص شوند و سپس کنار هم بنشینند و ابعاد مختلف را کنار هم قرار دهند تا نظر دین به دست بیاید؟
جواب اول:
از کنار هم قرار دادن ناودان، بادبزن، ستون و تخت چه چیزی به دست میاید؟ و چه تصویری تداعی میشود؟
آیا مثلاً غیر از ایوان منزلی که تختی برای استراحت در آن قرار دادهاند چیز دیگری تداعی میشود؟!!!
آیا میتوان از کنار هم قرار دادن آنها فیل را تصور کرد؟!!!
جواب دوم:
اصلا تصویری که شخص متخصص از یک بُعد از شیء الف دارد با تصویری که شخص جامع از همان بُعد دارد با هم متفاوت هستند!!! و اینطور نیست که تفاوت اینها فقط در تعداد تصاویر از یک شیء باشد! چون تصاویر قبلیِ شخص جامع، با چرخشِ تصویر تغییر میکند!
در واقع نظرات متخصصینی که جامعیت ندارند مانند قطعات پازلی میماند که صفحهای برای چیدن آنها وجود نداشته باشد! چگونه کنار هم قرار خواهند گرفت و نقشۀ نهایی پازل را نمایان خواهند کرد؟!!
لذا برای تفقه در دین و اینکه مسئله را به شارع نسبت بدهیم نیاز به جامعیت است.
رشتۀ اسلام شناسی:
البته جامعیت خود دارای سطوح مختلفی است که مثلا میتوان سطوح زیر را پیشنهاد کرد:[۳]
۱. مقطع اسلامشناسی عمومی= اسلامشناس عمومی (با عموم[۴] مردم روبروست)
– در این مقطع در تمام ابعاد دین باید به سطح فهم کاربردی از سطوح فهم و ادراک دست یافت.[۵]
۲. مقطع اسلامشناسی تخصصی= اسلامشناس تخصصی (با نخبگان و اهل تخصص[۶] در علوم انسانی، تصمیمگیران و برنامهریزان روبروست)
– در این مقطع در تمام ابعاد دین باید سطح فهم را به سطح نقادانه ارتقا داد که در اینجا مهارت استنباط روشمند باید حاصل بشود.
۳. مقطع اسلامشناسی فوقتخصصی (نظریهپردازی)= اسلامشناس نظریهپرداز (با متخصصینِ اسلامشناس روبروست)
– در این مقطع با انتخاب یکی از علوم زیرمجموعۀ دین به عنوان گرایش تخصصی، باید سطح فهم را در آن رشته به سطح خلاّقانه و نظریهپردازی ارتقاء داد.
در سطح عمومی اجتهاد نیاز نیست بلکه انتقال نظر متخصصین به عموم است . اما در همان انتقال کاملاً محیط به مطلب است و اشراف دارد. یعنی می داند این مسئله را که دارد بیان میکند در کنارش چه مسائل دیگری را باید بگوید تا در مجموع مطلب حل شود.
مثلاً تمام جنبه ها را در حد فهم کاربردی به دست آورده است. این شخص می تواند پاسخگوی سؤالات اعتقادی و اخلاقی و فقهی و… عموم جامعه باشد. البته نه از سر اجتهاد، بلکه مستند به متخصصین.
و این تقلید نیست بلکه استناد به متخصص است یعنی فهمیده است، لکن از کانال فلان شخص. یعنی مثلا فلسفه را در دستگاهی که یک فیلسوف پایه ریزی کرده فهمیده است. و فقه را در نظام فقهی فلان فقیه به دست آورده است و …
پی نوشت ها:
[۱]– رسالت یعنی فلسفۀ وجودی یک سازمان یا برنامه.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که هر برنامهای یک رسالت بیشتر نمیتواند داشته باشد. بله، اهداف کلان که مقدمه دستیابی به رسالت هستند میتوانند متکثر باشند.
تفاوت رسالت و اهداف کلان همانند تفاوت بین غایت فاعل و غایت فعل است.
[۲]– و اگر اینطور شد همان علمی می شود که امیرالمومنین علیه السلام در خطبۀ شقشقیه فرمودند: ینحدر عنّی السیل و لایرقی إلی الطیر یعنی سیل علم از بلندای من سرازیر شده است و هیچ پرندۀ تیزپروازی به اوج من نمی رسد.
[۳]– این تقسیم بندی بر اساس شاخص «طبقهبندی مخاطبین بر اساس میزان نیاز آنها به علوم و معارف اسلام» به دست آمده است.
[۴]– فرد عامی کسی است که (در حداکثر حالت) نسبت به موضوع: اطلاعات دارد، پرسشگر است، تحلیلگر بر اساس تجربیات خود است، مقایسهگر و ارائه دهندۀ موارد نقض است.
[۵]– تبیین لایهها و سطوح فهم و ادراک و شاخصۀ هر کدام از لایهها نیازمند بحث مستقلی است.
[۶]. نخبه و متخصص کسی است که: قدرت تبیین، تحلیل روشمند، استدلال و نقادی را دارد.
آموزش میان رشته ای, اسلام شناسی, تخصص گرایی, جامعیت, سیستم دین, مدیریت زندگی, نظام حوزه علمیه, هویت طلبگی